الهه ی الهام
انجمن ادبی

 

« سرود جامعه پسر داوود»
 
خدایا!
مرا امان آوازی مگر که از اندوه آدمی بکاهم
خدایا
معجزتی مگر مرا...!
جانب این جهل تا به کجای جهان
گسترده است
و دویدن آدمی
این همه از پی چیست؟
دریغا که کثرت حکمت
کثرت اندوه آدمی ست!
 
نان و شراب و قصیده
سید علی صالحی
چهار شنبه 9 بهمن 1391برچسب:, :: 9:20 :: نويسنده : حسن سلمانی

 آلبرت انیشتین:

من از روزی می ترسم که تکنولوژی از تعامل انسانی پیشی بگیرد.

در چنین روزی جهان، نسلی از احمق ها خواهد داشت.

نیروانا جم

یک شنبه 8 بهمن 1391برچسب:, :: 14:20 :: نويسنده : حسن سلمانی

 قشنگ ترین نگاهم را برای تو کنار گذاشته ام،

تا بدانی با تمام وجود منتظر دیدارت هستم.

مانی

یک شنبه 8 بهمن 1391برچسب:, :: 14:14 :: نويسنده : حسن سلمانی

 آهای نیمکت ها!!

                  بیهوده نشسته اید؛

                                           آن که باید می آمد؛

                                                                  رفت...!

نیروانا جم

شنبه 7 بهمن 1391برچسب:, :: 14:20 :: نويسنده : حسن سلمانی

« الهه ی الهام»

در سایه سار تو

از تار و پود واژه و احساس،

              شعری تنیده ام

بی فلسفه

بی منطق و بی دانش و کتاب

با تو فقط

به هر چه که شاید

                      رسیده ام

حرف دل ستاره،

               لبخند و اشک ماه

فهم عمیق عاطفه در نبض هر گیاه

با شبنم محبت تو چکه می کند

بر خاک خشک دفتر حسرت کشیده ام

با من سخن بگو

           با من بمان، بخوان

زیباترین غزل عاشقانه را

تنها،

من از زبان نگاهت

                     شنیده ام

مانند تو

« الهه ی الهام»، هیچ گاه

نه از کسی شنیده

              نه با چشم دیده ام

این شاخه ی تر و خوش بو و رنگ را

با یک اشاره ی تو

من از بوستان شعر

آن هم برای بوسه به دست تو

                             چیده ام!

 

حسن سلمانی

3/11/91

شنبه 7 بهمن 1391برچسب: , :: 10:33 :: نويسنده : حسن سلمانی

1 - تنها کسی که از سیگار کشیدن آسیب نمی بیند ،نقّاش است.

2 - نی نی سر خطّ زندگی و بی بی نقطه پایان آن است.

3 - کچل ها اجبارا" همیشه سر زده وارد خونه دیگران می شوند !

4 - آزادی پرنده از قفس ،هنر نیست ! هنر نساختن قفس است .

5 - همه دوست دارند به استقلال برسند ! حتی پیروزی.

6 - بازار ریا سکّه است ،با صداقت ،اعلام می کنم الهه الهام مفلس است

7 - بی صدا ترین تار را عنکبوت می نوازد !

8 - بهترین راه برای حفظ آثار باستانی ، همچنان در زیر خاک بودن آنهاست !

401

شنبه 7 بهمن 1391برچسب:, :: 10:12 :: نويسنده : حسن سلمانی

زاهدی می گوید:جواب چهار نفر مرا سخت تکان داد...

اول:مرد فاسدی از کنار من گذشت و من گوشه ی لباسم را جمع کردم تا به او نخورد.او گفت: ای شیخ خدا میداند که فردا حال ما چه خواهد بود...

دوم: مستی دیدم که افتان و خیزان راه می رفت، به او گفتم: قدم ثابت بردار تا نیفتی. گفت: تو با این همه ادعا قدم ثابت کرده ای...؟

سوم: کودکی دیدم که چراغی در دست داشت، گفتم این روشنایی را از کجا آورده ای...؟ کودک چراغ را خاموش ساخت و گفت تو که شیخ شهری بگو که این روشنایی کجا رفت...؟

چهارم: زنی بسیار زیبا که در حال خشم، از شوهرش شکایت می کرد. گفتم اول رویت را بپوشان بعد با من حرف بزن، گفت: من که غرق خواهش دنیا هستم، چنان از خود بی خود شده ام که از خود خبرم نیست، تو چگونه غرق محبت خالقی که از نگاهی بیم داری...؟

ارسال:نیروانا جم

شنبه 7 بهمن 1391برچسب:چهارجواب,زاهد,زن,نیروانا,جم, :: 10:9 :: نويسنده : حسن سلمانی

 « غزل»

 

بیا به خلوت بی ماهتاب من بگذر

به شام تار من ای آفتاب من، بگذر

 

کنون که دیده ام از دیدن تو محروم است

فرشته وار شبی را به خواب من بگذر

 

نگاه مست تو را آرزو کنان گفتم:

« بیا به پرتو جام شراب من بگذر!»

 

اگر که شعر شدی، بر لبان من بنشین

اگر که نغمه شدی، از رباب من بگذر

 

فروغ روی تو سازد دل مرا روشن

بیا و در شب بی ماهتاب من بگذر

 

شبی کرم کن و در کلبه ام قدم بگذار

مرا ببین و ز حال خراب من بگذر

 

تو را که طاقت سوز حمید یک دم نیست

نخوانده شعر مرا از کتاب من بگذر

سه شنبه 5 بهمن 1391برچسب:, :: 12:5 :: نويسنده : حسن سلمانی

 خدایا!

 دستم به آسمانت نمی رسد؛اما تو که دستت به زمین می رسد،

بلندم کن!

مانی

سه شنبه 4 بهمن 1391برچسب:, :: 12:28 :: نويسنده : حسن سلمانی

  

« رها ز شاخه»

در آن دقایق پر اضطراب

-         پر تشویش

رها ز شاخه بر امواج بادها می رفت

به رودها پیوست

و روی رود روان رفت برگِ

-         مرگ اندیش

به رود زمزمه گر گوش کن

-         که می خواند

سرود رفتن و رفتن

-         و بر نگشتن ها...

سه شنبه 4 بهمن 1391برچسب:, :: 12:6 :: نويسنده : حسن سلمانی

آفتاب که می تابد،

پرنده که می خواند،

نسیم که می وزد،

با خودم می گویم؛

حتماً حال شما خوب است که جهان این همه زیباست!

شاد باشید!

حسین زاده

چهار شنبه 4 بهمن 1391برچسب:, :: 9:30 :: نويسنده : حسن سلمانی

در زندگی آموختم؛

هر گاه خانه ای از برف ساختم،

هرگز برای آب شدنش نگریم!

نیروانا جم

چهار شنبه 4 بهمن 1391برچسب:, :: 9:28 :: نويسنده : حسن سلمانی

همان قدر باش که برای تو هستند،

بیشتر که باشی، باعث سوء تفاهم می شود.

نیروانا جم

چهار شنبه 4 بهمن 1391برچسب:, :: 9:27 :: نويسنده : حسن سلمانی

 

 «ترانه های میهنی»
 
...من عاشق انسانم
نه این همه دشنام
                  یا دشنه،
                     یا دلیل.
راست اگر همه سخن از من است
من آنم
که کودکان و خدای را عاشقم
و کودکان
نه روسپیانند و
نه دژخیم!
 
مجموعه شعر: نان و شراب و قصیده
سید علی صالحی
چهار شنبه 4 بهمن 1391برچسب:, :: 9:18 :: نويسنده : حسن سلمانی

  

     « نقطه سر خط»

 

 از کمربندی اسلامشهر وارد جاده ی فرعی و خاکی   منتهی به شهرک کارتن شدم. از قاب آیینه ی جلو پیدا بود که پشت سرم چه گرد و خاکی به هوا بلند کرده ام.شهرک کارتن از دور و در میان مزارع ذرت و آفتابگردان مثل قلعه های باستانی به نظر می رسید.در انتهای راه خاکی تنها ورودی شهرک قرار داشت که با زنجیر فولادی کلفتی  که باز و بسته می شد اجازه ی ورود و خروج به آدم ها و ماشین ها می داد.مرد شصت و دو سه ساله ی شلخته ای در یک طرف دروازه روی چهارپایه ی چوبی نشسته بود و قوطی آبمیوه اش را سر می کشید.وقتی از او نشانی «بنگاه کاغذ رسول» را پرسیدم. چشم های نخودی اش را در چهره ی آفتاب سوخته اش گم کرد و با اشاره ی دست ته خیابان رو به رو را نشانم داد.تشکر کردم و به راه افتادم. از آیینه ی جلو می دیدم که با شیلنگ دور و برش را آب می پاشید تا گرد و خاک را بخواباند.



ادامه مطلب ...
سه شنبه 3 بهمن 1391برچسب:, :: 15:48 :: نويسنده : حسن سلمانی
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان الهه ی الهام و آدرس elaheelham.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان