الهه ی الهام
انجمن ادبی
مدت هاست هیچ رویایی نمی بینم. کسی رگ خواب مرا بگیرد. نکند مرده باشم!؟ نیروانا جم
دو شنبه 11 دی 1391برچسب:, :: 16:21 :: نويسنده : حسن سلمانی بی قرار توام ودر دل تنگم گله هاست شاعر: فاضل نظری وقتی از همه جا نا امید شدی به کوهستان برو و فریاد بزن آیا امیدی هست؟ آن وقت خواهبی شنید: هست... هست... هست... نرگس اروجلو پنج شنبه 10 دی 1391برچسب:, :: 15:34 :: نويسنده : حسن سلمانی
یک شنبه 10 دی 1391برچسب:, :: 14:31 :: نويسنده : حسن سلمانی دلم نه عشق می خواهد، نه دروغ های قشنگ، نه ادعاهای بزرگ، نه بزرگ های پر ادعا. دلم یک فنجان قهوه ی داغ می خواهد و یک دوست ، که بشود با او حرف زد و بعد پشیمان نشد...! نیروانا جم یک شنبه 10 دی 1391برچسب:, :: 12:5 :: نويسنده : حسن سلمانی برای آدم برفی ها چشم نگذار...! وگرنه آب نمی شوند که هیچ؛ تا یک عمر هم خیره به ردّ پاهایت می مانند...! نیروانا جم یک شنبه 10 دی 1391برچسب:, :: 12:3 :: نويسنده : حسن سلمانی اغلب با یک کلمه کسی عاقل تصور می شود و با یک کلمه نیز احمق انگاشته می شود؛ پس بایستی مواظب آن چه که می گوییم باشیم. کنفسیوس_ آنالکت مترجم: چمانی یک شنبه 10 دی 1391برچسب:, :: 11:40 :: نويسنده : حسن سلمانی تمامی کلمات همچون آویزهایی هستند که عقایدمان را بر آن ها می آویزیم. هنری وارد بیچر_ ضرب المثل هایی از پلیموث پالپیت مترجم: جمانی یک شنبه 10 دی 1391برچسب:, :: 11:35 :: نويسنده : حسن سلمانی در مورد لغات همچون مدل لباس یک قانون حکمفرماست. اگر خیلی قدیمی یا خیلی نو باشند؛ عجیب و غریب به نظر می رسند. اولین کسی نباش که لغات جدید را به کار می برد و آخرین کسی هم نباش که لغات قدیمی را کنار می گذارد. الکساندر پوپ_ در باب نقد مترجم: چمانی یک شنبه 10 دی 1391برچسب:, :: 11:18 :: نويسنده : حسن سلمانی غالباً دیوانه ها حاضر جواب می شوند ولی شخص عاقل به آسانی به این نعمت نمی رسد. شکسپیر_پولونیوس_هملت یک شنبه 10 دی 1391برچسب:, :: 10:17 :: نويسنده : حسن سلمانی «سرود زندگی» وقتی با احساس کودکانه به سراغ به سراغت می آیم و در میان حرف هایم بزرگ می شوم، با تو بودن برایم زیبا می شود.زندگی در کنار سخنان شیرینت معنا می یابد و عشق و محبت تو کفایتم می کند. خاطری آسوده می بخشی ام، آن گاه که می گویی:« آرام باش، همه چیز را می دانم!»عطر مهربان کلامت، آرامم می کند. تاریکی با نوازش های آهسته ات پس می نشیند و سپیده با طنین گوشنواز ترانه ات، آغاز می شود. ای بهترین سرآغاز،زبان را توان توصیفت نیست. چه بگویم که نمی توانم؟! از معنای با تو بودن تا با نبودن را که می دانیم؛ پس چیست که به فراموشی سپرده شده است که این قدر تو را از ما دریغ کرده؟ شاید قلب های یخی، شاید تهاجم گناهان، شاید افکار آلوده تر از کردار و شاید هزاران شاید دیگر... خدایا هر چیزی که تو را از ما گرفته، نابود کن؛ هرچند شاید آن زمان خودمان هم نابود شویم و از بین برویم...! مریم احمدی دبیرستان حبیبی عدل یک شنبه 10 دی 1391برچسب:, :: 9:42 :: نويسنده : حسن سلمانی « چاقو» هی چاقوی کند کهنسال! زیر باران این همه پَر ردّ گلوی چند پرنده را پنهان خواهی کرد؟ به آشپزخانه ات برگرد چیزهای بسیاری هست که هنوز به تساوی تقسیم نکرده اند! سید علی صالحی یک شنبه 10 دی 1391برچسب:, :: 9:35 :: نويسنده : حسن سلمانی
«غم زنانه» دوست عزیزم«مجید خادمی» که استاد خوشنویسی هم هست، تعریف می کرد که درسال های گذشته یک دوره ضمن خدمت خوشنویسی برای معلم های پرورشی اسلامشهری برگزارکرده بود. دریکی ازهمان روزها، مصراع: «غم زمانه خورم یا فراق یار کشم؟»حافظ رابه عنوان سرمشق به شاگردانش داده بود تا برای جلسه ی بعدی ده بارازرویش بنویسند و بیاورند. جلسه ی بعدش یکی ازآقایان ده مرتبه نوشته بوده:« غم زنانه خورم یافراق یارکشم؟» آقای خادمی ازاوپرسیده بوده:«این یعنی چه؟»هنرجو، جواب داده بود:«شعرحافظ است دیگر!»استاد گفته بود:«می دانم شعرحافظ است؛این راکه خودم به شماگفته ام. این غم زنانه، یعنی چه؟»ابروها رادرهم کشیده و با حالت دلسوزی وهمدردی وگردن کج جواب داده بود:« منظورحضرت حافظ، زن های است که شاغل نیستند وهمه اش درخانه می نشینند وغم وغصّه می خورند و ...» ... حالا شما بفرمایید من« به طاقتی که ندارم کدام بار کشم؟!» یک شنبه 10 دی 1391برچسب:, :: 9:2 :: نويسنده : حسن سلمانی ای خوشا دولت عشق و ای خوشا دولت دوست که ضمان، هرچه دوام است، همه از بر اوست من بی فضل کجا و تو کجا ای فاضل؟ لطف ایزد بودت یار که به حق دوست، هموست غلامرضا حاجی محمد یک شنبه 10 دی 1391برچسب:, :: 9:1 :: نويسنده : حسن سلمانی موضوعات آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان |
||||||||
|