الهه ی الهام
انجمن ادبی
« بیا چهره ات را بکشم دنیا» دلم میخواهد نقاشی کنم بیا چهره ات را بکشم دنیا تب نقاش شدنم گرفته است بیا چهره ات را بکشم دنیا روحم با آهنگ بگردد دستم با رنگ برقصد با زشت و زیبا درآمیزد بیا چهره ات را بکشم دنیا پنچره تویی و بیننده منم وندرآبهایت جاری گشته منم رنگ بر رنگ گذارنده منم بیا چهره ات را بکشم دنیا نم دیده ات را بکشم غم دلت را بکشم طوفان رسم کنم کشتی بکشم بیا چهره ات را بکشم دنیا جان ذوب گشته، تخته مانده بنگر کلاه بر میخ مانده بنگر که پوست نزد دباغ مانده بیا چهره ات را بکشم دنیا همچو کرکس لاشه خواری یک میدهی و شش بر میداری پنچ میدهی و پانزده بر میداری بیا چهره ات را بکشم دنیا همراه با نهر و جوی ابیاری ات و چرخ های همیشه گردانت با ترس و با محبتت بیا چهره ات را بکشم دنیا هستی و هم پاینده ای و خود عدم نه ای گرسنه میشوی وسیر نخواهی شد درست بشو هم که نیستی بیا چهره ات را بکشم دنیا ابلیس و فرشته،حوری و قلمان نیمی انسان،نیمی حیوان گه کافری گه مسلمان بیا چهره ات را بکشم دنیا آیا یک بنده ات را شادمان کرده ای؟ قصر و سراهای بسیاری را ویران کرده ای مرا هم به شکل و نقش تبدیل کرده ای بیا چهره ات را بکشم دنیا نامرد یا که مرد بنمایانمت؟ نرم و لطیف یا زبرو خشن؟ یا هم اندازه ی قد و قواره ات درد عرضه کنم بیا چهره ات را بکشم دنیا با تو نمیتوانم بکارم نمیتوانم دلی را آباد کنم دردت را نمیتوانم برکشم بیا چهره ات را بکشم دنیا شاعر:زلیم خان یعقوب دیلمانج:زین العابدین چمانی 88/08/27
شنبه 27 آبان 1391برچسب:, :: 13:12 :: نويسنده : حسن سلمانی «چه زیباست زندگی!» چه زیباست زندگی در دنیا ی زندگی ات نه علیلی،نه بی کسی نه هیچ معیوب و ناقصی باشد. چه زیباست زندگی نه دل عذاب کشد نه جان را سوء قصدی باشد! چه زیباست زندگی انسان شراب ننوشیده سرمست زیبایی شود! چه زیباست زندگی میهنت آزاد و آسوده مردمت رک و راست و بی شیله پیله شود!
زلیم خان یعقوب دیلمانج:زین العابدین چمانی 88/09/13
شنبه 27 آبان 1391برچسب:, :: 12:52 :: نويسنده : حسن سلمانی «نعمت الهی»
الله دان نعمت ایستدیم گوی چمندن طراوت گور بولاغدان سو وئردی آریدان بال آیردی سورودن قوزو وئردی الله دان نعمت ایستدیم ائوز الهی سوگیسیندن توکنمز روزی ویردی شعر : زلیم خان یعقوب
« نعمت الهی»
از خدا نعمت خواستم از چمن سرسبزی و طراوت وز چشمه ی جوشان آب داد از زنبور عسل بداد وز گله برّه داد از خدا نعمت خواستنم از عشق الهی اش روزی بی پایان نصیبم کرد دیلمانج:زین العابدین چمانی
شنبه 27 آبان 1391برچسب:, :: 12:43 :: نويسنده : حسن سلمانی «وطن هست»
شاید جایی اندر این دم غرق دریا شونده ای هست گر باشد بی یار و یاور باری،فریادرسی هست در این دنیا پیش از خریدار یقین فروشنده ای بوده است آتش به خودی خود هیچ گاه به ناگاه نمی سوزد هیچ چیز در این جهان بی علت و بی سبب بیهوده و بی هدف خلق نگشته است گر آفریده ای هست یقین آفریدگار بوده است گر امروز تو هستی پیش از تو پدر بوده است دنیا صدایی خشک و خالی، ارزش غم خوردن ندارد گر صدها گم و گور و ناپدید باشد هزاران هزار روینده و پدیدآمده نیز هست باید شکر و سپاس به جای آورم، که این وطن هم پیش از ما هم پس از ما حقا که بوده و هست! شاعر: بختیار وهابزاده- شاعر معاصر آذربایجان دیلمانج: زین العابدین چمانی شنبه 27 آبان 1391برچسب:, :: 12:38 :: نويسنده : حسن سلمانی کسی که رازتان را به او می گویید، صاحب اختیار و آزادیتان می شود. خدابنده سه شنبه 27 آبان 1391برچسب:, :: 12:33 :: نويسنده : حسن سلمانی «معرفی و مقایسه رباعی و دوبیتی»
الف)رباعی: - دارای چهار مصراع هموزن است که مصراع سوم آن قافیه ندارد و بر وزن« لاحول ولا قوة الا بالله» می باشد. - پیام اصلی شاعر در مصراع آخر می آید و سه مصراع دیگر مقدمه اند. - اولین هجای رباعی در هرمصراع هجای بلند است(دارای سه واج).(__) - الگوی هجایی شامل:(صامت+مصوت+صامت)مثل:من:(م –َ ن)-(__) - رباعی قالبی است ایرانی و از زمان رودکی تا حال در شعر فارسی رواج داشته است. - درون مایه ی این نوع شعر بیشتر عشق، عرفان و فلسفه است. - رباعی از مناسب ترین قالب ها برای ثبت لحظه های زودگذر شاعرانه است. - معروفترین سرایندگان رباعی: خیام نیشابوری- فریدالدین عطار- مولوی و بابا افضل کاشانی هستند. چند نمونه برای قالب رباعی: من درد تو را زدست آسان ندهم دل برنکنم ز دوست تا جان ندهم از دوست به یادگار دردی دارم کان درد به صدهزار درمان ندهم *** برخیز بتا بیار بهر دل ما حل کن به جمال خویشتن مشکل ما یک کوزه شراب تا به هم نوش کنیم زان پش که کوزه ها کنند از گل ما *** خیام اگر زباده مستی خوش باش با لاله رخی اگر نشستی خوش باش چون عاقبت جهان همه نیستی است انگار که نیستس، چو هستی خوش باش *** این قافله ی عمر عجب می گذرد دریاب دمی که با طرب می گذرد ساقی غم فردای حریفان چه خوری پیش آر پیاله را که شب می گذرد *** ای کاش که جای آرمیدن بودی یا این ره دور را رسیدن بودی کاش از پی صدهزارسال از دل خاک چون سبزه امید بردمیدن بودی! ب)دوبیتی یا ترانه: - مشتمل بر دو بیت است که گاه - مصراع سوم آن قافیه ندارد. - وزن دوبیتی(مفاعیلن/ مفاعیلن/فعولن) --u/---u/---u - دوبیتی با هجای کوتاه می آید.(صامت+مصوت) آغاز می شود. - دوبیتی رایج ترین قالب شعری در نزد روستاییان باذوق و خوش لهجه و قریحه است. - درون مایه ی دوبیتی عارفانه و عاشقانه است. - دوبیتی را در فارسی« ترانه» هم می گویند. - معروفترین سرایندگان دوبیتی: باباطاهر همدانی و فایز دشتستانی هستند. چند نمونه برای قالب دوبیتی: اگر صد تیر ناز از دلبر آید مکن باور که آن از دل برآید پس از صد سال بعد از مرگ فایز هنوز آواز دلبر دلبر آید *** تو از من بی خبر من از تو بی تاب نمی آیی مرا یک شب تو در خواب یقین حال دل فایز ندانی لب من تشنه و لعل تو سیراب *** خوشا آنان که از تن جان ندانند زجانان جان زجان جانان ندانند به دردش خو کرن سالان و ماهان به درد خویشتن درمان ندانند *** غم عشقت بیابان پرورم کرد هوای بخت بی بال و پرم کرد به مو گفتی صبوری کن صبوری صبوری طرفه خاکی بر سرم کرد *** مکن کاری که بر پا سنگت آیو جهان با این فراخی تنگت آیو چو فردا نامه خوانان نامه خوانند تو را از نامه خواندن ننگت آیو. تهیه: بهمن حشم فیروز کارشناس و دبیر ادبیات چهاردانگه پشت هر کوه بلند، سبزه زاریست پُر از یاد خدا؛ و در آن باغ کسی می خواند: « تا خدا هست، دگر غصّه چرا؟» حسندوست دو شنبه 27 آبان 1391برچسب:, :: 12:13 :: نويسنده : حسن سلمانی زندگی کاروانیست زودگذر،آهنگی نیمه تمام و تابلویی زیبا و فریبا؛می سوزد و می سوزاند و هیچ چیز در آن رنگ حقیقت نمی گیرد؛جز« محبّت!» حسندوست دو شنبه 27 آبان 1391برچسب:, :: 12:9 :: نويسنده : حسن سلمانی می خواهم برگردم به روزهای کودکی؛ آن زمان که پدر تنها قهرمان بود، عشق، تنها در آغوش مادر خلاصه می شد، بالاترین نقطه ی زمین شانه های پدر بود، بدترین دشمنان، خواهر و برادرهای خودم بودند، تنها دردم، زانوهای زخمی ام بودند، تنها چیزی که می شکست، اسباب بازی هایم بود و معنای خداحافظ، تا فردا بود...! افسوس چه زود دیر می شود...! نیروانا جم دو شنبه 25 آبان 1391برچسب:, :: 12:18 :: نويسنده : حسن سلمانی چه کوتاه بود و مختصر؛ مرگ! نیروانا جم چهار شنبه 24 آبان 1391برچسب:, :: 15:46 :: نويسنده : حسن سلمانی
نامهربانی را هم از تو دوست خواهم داشت بیهوده می کوشی بمانی مهربان ای دوست گلپسر دو شنبه 24 آبان 1391برچسب:, :: 12:40 :: نويسنده : حسن سلمانی حسین پناهی: پنجره را باز کن و از این هوای مطبوع بارانی لذت ببر خوشبختانه باران ارث پدری هیچ کس نیست... سمیرا میرزجانی چهار شنبه 24 آبان 1391برچسب:, :: 12:40 :: نويسنده : حسن سلمانی «پوشیده» پوشیده و آسان به تو می پیوستم هنگام که یک قطره باران بر ملافه های کهنه می چکید و معنی دریا می داد برگ چنان، برگ آسا آسمان چنان، آسمان آسا بر سرم می ریخت که از آن زن که از آن مرد که در باران گم شدند فقط یک چتر به یادگار داشتم.
باران دیگر نمی بارید. امدرضا احمدی کتاب: ویرانه های دل را به یاد می سپارم چهار شنبه 24 آبان 1391برچسب:, :: 9:15 :: نويسنده : حسن سلمانی در دنیایی که برای یک تکه سیب، تمام بهشتیان زمینگیر شده اند؛ چه انتظار غریبی است، عدالت...! نیروانا جم چهار شنبه 24 آبان 1391برچسب:, :: 7:48 :: نويسنده : حسن سلمانی موضوعات آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان |
||
|